جدول جو
جدول جو

معنی شرمنده گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

شرمنده گشتن
(خُرْ رَ کَ دَ)
کفح. (منتهی الارب). شرمنده شدن. خجل گشتن. شرمسار شدن. (یادداشت مؤلف) : چون نامه بخواند شرمنده گشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370). رجوع به شرمنده شدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ کَدَ)
خجل گشتن. شرمسار شدن. شرم زده گردیدن. (یادداشت مؤلف) :
شرمنده شد از باد سحر گلبن عریان
وز آب روان شرمش بربود روانیش.
ناصرخسرو.
سخن در میان دو دشمن چنان گوی که اگر دوست گردند شرمنده نشوی. (گلستان). رجوع به شرمنده گشتن شود
لغت نامه دهخدا